آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

 

  گفتم ، تو را دوست می دارم

 

  صدای مرا نقاشی کن.

دلتنگ توام ، اندوه مرا نقاشی کن .

 به تو می اندیشم ، در غم ندیدنت و نبودنت ، پندار مرا نقاشی کن . 

گفتی در خلایی که هوا نیست ، من تو را می خوانم ، تو مرا می شنوی .

برایم چراغی بیاور ، بی نور چگونه نقاشی کنم .

 ای کاش نور .... من چهره ماه تو بود ، ای کاش تصویرت را می دیدم... ...




تاريخ : پنج شنبه 31 مرداد 1398برچسب:عشق و عرفان , صداي مرا نقاشي كن, | 10:48 | نويسنده : زهره |

 

 وقتی دلت خسته شــد،

دیگر خنده معنایی ندارد

فـقـط می‌خندی تا دیگران، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد!

 وقتی دلت خسته شــد،

 دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی‌کنند

فـقـط گریه می‌کنی چون به گریه کردن عادت کرده‌ای!

وقتی دلت خسته شــد،

دیگر هیچ چیز آرامت نمی‌کند به جز؛

 

                                                                       دل بریدن و رفتن!

 



تاريخ : شنبه 14 آذر 1394برچسب:عشق و عرفان , غم آشیانه, | 10:1 | نويسنده : زهره |

 

آزارم می دهی . . . به عمد  . . . 

 

اما من آنقدر خسته ام  . . .

 

آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم . 

 

نه گله ای . . . 

 

نه شکوه ای . . .

 

حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است .

 

دیگر چیزی برای دلبستن نمانده است  . . . !

 

انتظار بی مفهوم است . . . ! 

 

نه کینه ای . . .  نه بغضی . . .  نه فریادی . . . 

 

فقط صدای نم نم باران 

 

این منم که به وسعت دل زمین می گریم .

 



تاريخ : شنبه 14 آذر 1394برچسب:عشق و عرفان , به وسعت دل زمین, | 9:51 | نويسنده : زهره |

 

 

تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن . . .

 

 



تاريخ : پنج شنبه 23 مهر 1394برچسب:عشق و عرفان , رفع غم, | 17:11 | نويسنده : زهره |

 

زنـــدگی بهانه استـــ
من هوا را به امید
همنفسی
با تو
تنفس می کنم



تاريخ : شنبه 18 مهر 1394برچسب:عشق و عرفان , بهانه, | 8:36 | نويسنده : زهره |

 

 

 

گــــاهی ... بی دلیل..... حالم خوبه و خوشحالم !

گــــاهی ... بی دلیل....حالم بده و غمگینم !

این بی دلیلی ...منو داغون كرده

 

 



تاريخ : دو شنبه 8 تير 1394برچسب:عشق و عرفان , بی دلیل, | 12:42 | نويسنده : زهره |

 

  

  بر من منت نهادي و از ظلمت به نورم راهنمايي كردي .

كور بودم بينايي ام بخشيدي.

تشنه بودم سيرابم ساختي .

خوار و كوچك بودم عزتم و بزرگي ام دادي .

تنها بودم انيسم شدي .

گمراه بودم هدايتم كردي .

بر من منت نهادي و خدايم شدي تا بنده ات باشم و بندگي ات كنم اما شرمنده ام همانند مهماني كه از ميزبانش سپاسگزار نباشد. همچون فرزندي كه مادر را سپاس نگويد. مثل تشنه اي كه از سيراب كننده اش تشكر نكند . مثل كويري كه ممنون ابرهاي باران آور نباشد .

شر منده ام كه مرا ايمان بخشيدي و در كهف اطمينان بخش وحي و من اينهمه لطف را  فراموش كردم .

بر من منت گذاشتي و ريزه خوار خوان سراسر هدايت و مهر رسولت كردي و من خويش را  گم كردم. در قلبم جوانه ارادت اوليايت را روياندي و من از آنان پيروي نكردم.

اي آنكه بر من  و همه اهل ايمان و رستگاري منت خويش را به كمال رساندي در اين شبها و روزهايي كه نسيم مهرباني ات همه جا را معطر كرده است بر منت بگذار و تا لحظه مرگ سايه هدايت را از سرم كم نكن . وباز بر من منت بگذار و در عالم جاودانگي از عقوبت آتش رهايم ساز .

اي آنكه بر همه منت مي نهي  و هيچكس بر تو منت نمي نهد باز هم با منتي مرا شرمنده كن با منت آغوشي كه برايم مي گشايي.

بهشت من يك لحظه رها شدن در آن آغوش بي مانند است . من تشنه آغوش توام .

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 1 تير 1394برچسب:عشق و عرفان , به رسم مهمان نوازی, | 12:8 | نويسنده : زهره |

 

 

بعضــــے وقتــــا سکوت میڪنــم...!
چوטּ اینقدر رنجیدم ڪــہ نمــے خوام حرفـے بزنـم ..! 
بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــم..!
چوטּ واقعاً حرفـے واســہ گفتن ندارم ..! .
گاه سڪـــوتـــــ یــہ اعتراضــہ ..! .
گــاهــے هم انتظار ..! 
اما بیشتر وقتــــا سڪـــوتـــــ
واســہ اینــہ ڪہ 
هیچ ڪلمــہ اے نمـے تونــہ 
غمـے رو ڪــہ تو وجودت دارے ، توصیفـــ ڪنــہ

 

 



تاريخ : جمعه 22 خرداد 1394برچسب:عشق و عرفان , حقیقت تلخ, | 11:52 | نويسنده : زهره |

 

 


خداوندا...

به دل نگیر اگر گاهی

زبانم از شكرت باز می ایستد!!

تقصیری ندارد...

قاصر است

كم می اورد در برابر بزرگی ات...

لكنت می گیرند واژه هایم در برابرت

در دلم اما همیشه

ذكر خیرت جاریست

 

 



تاريخ : پنج شنبه 17 ارديبهشت 1394برچسب:عشق و عرفان , ذکر خیرت, | 9:37 | نويسنده : زهره |

 

 

سکوت رامیپذیرم اگربدانم روزی باتو*

سخن خواهم گفت تیره بختی رامیپذیرم

اگربدانم روزی چشمان توراخواهم سرود

مرگ رامیپذیرم اگربدانم

روزی توخواهی فهمیدکه دوستت دارم

 

 

 



تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:عشق و عرفان , روزی توخواهی فهمیدکه دوستت دارم, | 12:50 | نويسنده : زهره |

 


تو می روی

برای رفتن تو راه می شوم !

تو پلک می زنی و من

برای چشم های غم گرفته ات نگاه می شوم

تو خسته می شوی و من

برای خستگی تو

چه عاشقانه تکیه گاه می شوم . . . !

دلت گرفته است ؟

پا به پای گریه های تو

بغض و اشک و آه می شوم !

سکوت می کنی و من به احترام خلوتت

به شب پناه می برم

سیاه در سیاه می شوم . . . !

همیشه آخر تمام شکوه ها

به چشم های عاشقت که می رسم

سکوت می کنم

و باز برای آسمان غم گرفته ی تو ماه می شوم

 

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 7 ارديبهشت 1394برچسب:عشق و عرفان , تو می روی برای رفتن, | 12:13 | نويسنده : زهره |

 

 

سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.

برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند

و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره

منتوماکجا ایستاده اییم.

سهم ما چیست؟

نقش ما چیست؟پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟

 

 



تاريخ : دو شنبه 25 اسفند 1393برچسب:عشق و عرفان , سهم ما چیست؟, | 12:26 | نويسنده : زهره |

 

 

پشتِ این روزها ، فردایی اگر نباشد

 و پشت این ابرها ، خورشیدی

پشتِ پلک های تو، امّا

نگاهی هست که ، دوستش دارم

 

 

 





تاريخ : پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:عشق و عرفان , نگاهی هست , | 13:20 | نويسنده : زهره |

 

 

 

برف سفید از حوصله ی ابر سیاه خارج بود

می چرخید

و 

می گردید

و 

زمین همه ی حساب و هندسه اش را بر هم زد

آب شد

رو سیاه شد

و 

بالاتر از سیاهی رنگی نیست

برف سفید نشست...

به عزای خود!

چه بازی های تلخی دارد این چرخ!

 



تاريخ : شنبه 2 اسفند 1393برچسب:عشق و عرفان , چرخ و چرخ, | 9:18 | نويسنده : زهره |

 

 

ميگويند : خوش به حالت !

از وقتي كه رفت خم به ابرو نياورده اي

نميدانند بعضي دردها " كمر " خم ميكنند نه "  ابرو "

 

 



تاريخ : دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:عشق و عرفان , خم به ابرو, | 13:0 | نويسنده : زهره |

 

 به پشتكار سنگ تراش توجه كنيد:

چگونه وي سنگ به آن بزرگي را مي شكند و به آن شكل مي دهد.

او هر سنگ سختي را با تيشه مي تراشد.

ضربه اول حتي خراشي جزئي هم بر سنگ وارد نمي كند ،

 اما او پشت سر هم صدها و يا هزاران ضربه مي زند.

حتي در مواقعي كه حركات او بيهوده به نظر مي رسند دست از تلاش بر نمي دارد

زيرا مي داند كه اگر كسي فورا به نتيجه نرسد معني اش اين نيست كه پيشرفت نمي كند.

پس او از زدن ضربه دست نمي كشد. زماني فرا مي رسد كه سنگ دو نيم مي شود.

آيا فقط ضربه آخر مؤثر بوده است؟

البته خير.تلاش مستمر او نتيجه داده است.

 

 



تاريخ : دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:عشق و عرفان , تلاش مستمر, | 12:54 | نويسنده : زهره |

 

 

فقط براي خودم هستم" من "

خود خودم ...

نه زيبايم و نه عروسكي و نه محتاج نگاهي ...

براي تو كه صورتهاي رنگ شده را مي پرستي نه سيرت آدم ها را  ، هيچ ندارم

راهت را بگير و برو

حوالي " من " توقف ممنوع است ...

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:عشق و عرفان , حوالي من, | 12:51 | نويسنده : زهره |


 

 

یه احساس عجیبِ دیگه می خوام  

همونی رو که قلبم میگه می خوام 

یه صبح دیگه و یه حال تازه 

یه رویایی که آرامش بسازه 

 

یه احساس عجیبِ دیگه می خوام 

که پیدا شه میونِ اشکِ چشمام

دلم می خواد روی ابرا بشینم

تا دنیا رو از این بهتر ببینم

 

خدایا قلب من پیش تو گیره

کنار تو همه چی بی نظیره

می تونم غصه رو از هم بپاشم 

می تونم عاشقِ خورشید باشم

 

کنار تو همه چی خوب میشه 

می تونم عاشقت باشم همیشه 

دلم قرصه به خورشید و به ماهت 

دلم قرصه به گرمای نگاهت

 



تاريخ : جمعه 10 بهمن 1393برچسب:عشق و عرفان , گرمای نگاهت, | 11:5 | نويسنده : زهره |

 

چیزی دارد تمام می شود
چیزی دارد آغاز می شود
ترک عادت های کهنه
و خو گرفتن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست،
که گویی هزاران بار زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم!

 



تاريخ : جمعه 26 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , ترک عادت های کهنه, | 8:45 | نويسنده : زهره |

 

 

سكوت ميكنم و عشق ، در دلم جاري است

كه اين شگفت ترين نوع خويشتن داري است

تمام روز ، اگر بي تفاوتم ؛ اما شبم قرين شكنجه ، دچار بيداري است

رها كن آنچه شنيدي و ديده اي ، هر چيز بجز من و تو و عشق من و توتكراري است

مرا ببخش!بدي كرده ام به تو ، گاهي كمال عشق ، جنون است و ديگر آزاري است

مرا ببخش اگر لحظه هايم آبي نيست

ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاري است

بهشت من! به نسيم تبسمي درياب

جهان ِ جهنم ما را ، كه غرق بيزاري است



تاريخ : شنبه 20 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , عشق در دلم, | 8:28 | نويسنده : زهره |

 

جز او

دلم چيزي نمي خواهد بجز باران

بشويد اين غبار خسته را از تن

و دست مهرباني ، تا كه بگشايد مرا زنجير اين خاك ملال انگيز

به پرواز آورد روح مرا تا او

دلم چيزي نمي خواهد بجز

آمين بعد از يك دعاي ناب

سلامي تا كه شايد

آه شايد

قفل لب هاي مرا ، بر خنده بگشايد  

 دلم چيزي نمي خواهد دگر جز عشق

بسوزاند تمام خارهاي خوار خود خواهي

و گرمايي نشاند بر دل تنگم

و نجواي لبان آسماني

قفل جان اين غريب خاك را با مهر بگشايد

نمي دانم تو را ، اما

دلم

دلم ، چيزي نمي خواهد دگر جز او



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , آمين بعد از يك دعاي ناب, | 17:40 | نويسنده : زهره |

 

گاهی ما کویریم و خدا باران،

خدا بر ما می بارد،

یکریز و بی امان،

اما کویر خشک است!

اما کویر سفت است!

بارش خدا بر آن فرو نمی رود،

انبوه می شود و راه می افتد،

و سیل به پا می شود،

پر هیاهو و پر غوغا!!

نام این سیل به راه افتاده عشق است، عشق پر هیاهو!!

اما گاهی، ما باغیم و خدا برف،

خدا بر ما می بارد،آرام و بی صدا!

خاک نرم است و پذیرا،

خاک بر آن می نشیند و ذره ذره در آن نفوذ می کند،

و بی هیچ غوغایی، بی هیچ هیاهو،

و کم کم در آن پایین، در عمق پنهان روح،

سفره های آب پهن می شود، اما ما خاموشیم!!

 

هرچند باز عاشقیم...



تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , کویر خشک, | 12:15 | نويسنده : زهره |

 

 

وقتي دير آمدي دلم هزار راه نرفت

يك راه رفت

آن هم خانه ي رقيب !!!



تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , يك راه, | 12:33 | نويسنده : زهره |

 

كافه چي ...

امشب قهوه نمي خواهم

فقط بگو امروز به كافه ات سر زد؟

روي كدام صندلي نشست؟

آهاي كافه چي حواست هست؟

قهوه نمي خواهم ، جواب مي خواهم!

 



تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , کافه چی, | 11:51 | نويسنده : زهره |

 

 

خدايا !

ببخش كه امانت دار خوبي نبودم...

دلي كه داده بودي شكست ...



تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , امانت دار, | 17:54 | نويسنده : زهره |

 

خدايا ...

آغوشت را امشب به من مي دهي؟

براي گفتن چيزي ندارم

اما براي شنفتن حرف هاي تو گوش بسيار ...

مي شود من بغض كنم

تو بگويي: مگر خدايت نباشد كه تو اينگونه بغض كني ...

مي شود من بگويم خدايا؟

تو بگويي: جان ِ دلم ...

مي شود بيايي؟

تمنا مي كنم ...


 



تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , مي شود من بگويم خدايا؟, | 17:45 | نويسنده : زهره |

 

دلم گرفته است يا دلگيرم

يا شايد هم دلم گير است

نمي دانم

اصلا هيچ وقت فرق بين اينها را نفهميدم

فقط مي دانم دلم يك جوري مي شود

جوري كه مثل هميشه نيست

دلم كه اينطور مي شود ، غصه هاي خودم كه هيچ 

غصه هاي همه ي دنيا مي شود غصه ي من

بعد دلم بدجور غروب زده ميشود...



تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , دلگيرم, | 17:42 | نويسنده : زهره |

 

 

 سرخي چشم كبوتر هيچ ميداني ز چيست؟

نامه ام ميبرد و بر درد دلم خون ميگريست...



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , سرخی چشم, | 11:34 | نويسنده : زهره |

تازگي ها از خواب كه بيدار ميشوم

 

تازه كابوس هايم آغاز ميشود ...



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , کابوس, | 11:17 | نويسنده : زهره |

 

 

وقتي خداحافظي ميكنيم

چه انرژي عظيمي مي خواهد كنترل  

اولين قطره اشك براي نچكيدن



تاريخ : دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , اولين قطره, | 12:0 | نويسنده : زهره |

 

 

 مهربانِ من

آهنگ حضورت در کنارم آنقدر لطیف و شاعرانه است

که من را مدهوش میکند

“تو” تنها کسی هستی که برای من ارزش فکر کردن را داری!!!



تاريخ : دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , آهنگ حضورت, | 11:16 | نويسنده : زهره |

 

 



تاريخ : جمعه 7 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , عشق و یار, | 10:33 | نويسنده : زهره |

 

دلتنگي خيابان شلوغي است ، كه تو در ميانه اش ايستاده باشي.

ميبيني مي آيند !

ميبيني مي روند !

و تو همچنان ايستاده باشي !!!



تاريخ : جمعه 7 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , دلتنگی, | 9:50 | نويسنده : زهره |

 

منتظر من نمانید !

اینهمه عکس بی گوشه دارم

خاطراتی خط خورده

دفتری در باد

و حسرت سادگی هایی دلچسب

پس منتظرم نمانید... کنار چند دل جا مانده

دلواپسی های کشدار دیرسالی

باریکه راه و سایه ای خلوت از باد

امانت غصه های من همین جاست...

 

 

 



تاريخ : جمعه 7 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , منتظر من نمانید, | 9:0 | نويسنده : زهره |

 

از آینه بپرس

نام نجات دهنده ات را

آیا زمین که زیر پای تو می لرزد

تنهاتر از تو نیست؟



تاريخ : جمعه 23 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , پنجات دهنده, | 9:9 | نويسنده : زهره |

 

 

زندگي مثل يه جاده است

من و تو مسافراشيم

قدر لحظه ها رو بدونيم

ممكنه فردا نباشيم.

 



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , من و تو, | 8:15 | نويسنده : زهره |

 

 

اين دنيا جاييست كه وقتي زانو هايت را از شدت تنهايي بغل گرفته اي

به جاي همدردي

برايت پول خرد مي اندازند!

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , تنهایی, | 9:25 | نويسنده : زهره |

 

 

نفسي بده كه برايت نفس نفس بزنم

نفس به جز تو نخواهم براي كس بزنم

مرا اسير خود كردي دعايم كن

كه آخرين نفس را در اين قفس بزنم

  

 



تاريخ : شنبه 17 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , نفس نفس, | 11:48 | نويسنده : زهره |

 

هر گاه دلت هوايم كرد ، به آسمان بنگر و ستارگان را ببين

همچون دل من ، در هوايت مي تپند. 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , آسمان, | 12:22 | نويسنده : زهره |

 

 

 

خدايا !

خورشيد را به من قرض ميدهي؟

از تو كه پنهان نيست

سرزمين خيالم سالهاست يخ بسته است...

 

 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , سرزمين خيال, | 9:4 | نويسنده : زهره |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 74 صفحه بعد